دخترم یکسالگیت مبارک
مبارک مبارک تولدت مبارک عزیز دل مامان، ببخشید که بازم مثل همیشه دیر برات مطلب نوشتم. دخملکم خانوم شده بزرگ شده ایشالله تولد صدسالگیتو جشن بگیری گل مامان.تو این یکسال که مثل برق و باد گذشت زندگی برای من با تو دوست داشتنی تر و لذت بخش تر از همیشه بود عزیز دلم.تو چند ماه اخیر که نتونستم بیام برات مطلب بذارم اتفاقاتی افتاد که برات تا اونجایی که یادم باشه مینویسم .مرواریدهای پنجم و ششم دخمل مامان در تاریخ دوازدهم خرداد و پانزده خرداد جوونه زد( جالبه که دندونات با فاصله دو سه روز در میاد نفسم)،و مرواریدهای هفتم و هشتمت هم توی نیمه اول تیر پدیدار شد(شرمنده تاریخ دقیقش یادم نیست).حالا دیگه دخملم مامان و بابا میگه ، دده هم میگه البته( و شدیدا" هم ددری تشریف دارید، هر کسی که بخواد پاشو از خونه بذاره بیرون اینقده جیغ و داد میزنی که دلش نمیاد تورو نبره بیرون). از نشستن توی کالسکه و صندلی ماشین خوشت نمیاد و خیلی زود خسته میشی، بعدش اینقده زور میزنی بیای بیرون که خیس عرق میشی. راستی دخملکم چهار دست و پا نمیره و باسنشو میکشه روی زمین و خودشو میکشه جلو . عاشق پیازچه ای و با ولع هرچه تمامتر پیازچه میخوری. تا یه آهنگ میشنوی یا برات شعر میخونم شروع میکنی نانای کردنو دست زدن اصلاگ هم مهم نیست کجا باشه. دهم شهریور اومدیم تهران تا اینجا واسه شما تولد یکسالگیتو جشن بگیریم.تولد شما روز سه شنبه بود اما بخاطر اینکه اقوام بتونن از شهرستان بیان انداختیم روز جمعه. دست همگی درد نکنه خیلی زحمت کشیدن مخصوصا" مامان جون و خاله فهیمه.ولی متاسفانه نشد چند تا عکس خوب ازت بگیرم اما این هفته حتما" حتما" میبرمت آتلیه و عکساشم به همین زودی برات میذارم گلکم. حالا بریم سراغ عکسای نازنینم
مامان فدای قد و بالات بشه نفسم، عاشقانه میپرستمت